امام جمهورى اسلامى را در مقابل اين طاغوتهاى بشرى به وجود آورد؛ اسلام را - كه در دل اسلاميت، تكيه‌ى به مردم و رأى مردم و خواست مردم وجود دارد - معيار اصلى اين نظام قرار داد. بنابراين جمهورى اسلامى، هم جمهورى است، يعنى متكى به آراء مردم است؛ هم اسلامى است، يعنى متكى به شريعت الهى است. اين يك مدل نو است؛ اين يكى از شاخصهاى عمده‌ى در خط امام است. هر كسى درباره‌ى حاكميت نظام جمهورى اسلامى برخلاف اين فكر كند، برخلاف فكر امام است؛ مدعى نشود كه او دنباله‌روِ امام است، در عين حال اين فكر را دارد؛ نه، فكر امام اين است. اين واضح‌ترين خط از خطوط انديشه‌ى امام است.
 يك شاخص ديگر در برنامه‌ى امام و خط امام و راه مستقيم امام، مسئله‌ى جاذبه و دافعه‌ى امام بود. انسانهاى بزرگ، جاذبه و دافعه‌شان هم ميدان وسيع و گسترده‌اى دارد. همه جاذبه و دافعه دارند. شما با رفتار خودتان، يكى را به خودتان علاقه‌مند و متمايل ميكنيد، يكى هم از شما ميرنجد؛ اين جاذبه و دافعه است. اما انسانهاى بزرگ، جاذبه‌شان يك طيف وسيعى را به وجود مى‌آورد؛ دافعه‌ى آنها هم همين طور، يك طيف عظيمى را به وجود مى‌آورد. جاذبه و دافعه‌ى امام تماشائى است.

 آنچه كه مبنا و معيار جاذبه‌ى امام و دافعه‌ى امام بود، باز مكتب بود، اسلام بود؛ درست همان طورى كه امام سجاد (سلام اللَّه عليه) در دعاى صحيفه‌ى سجاديه - دعاى ورود در ماه رمضان - به خداوند متعال عرض ميكند. مكرر عرض كرده‌ايم كه دعاهاى امام سجاد واقعاً جزو برترين گنجينه‌هاى معارف اسلامى است. در اين دعاها معارفى وجود دارد كه انسان اينها را از روايات و آثار روائى نميتواند به دست بياورد؛ در دعاها صريح اينها بيان شده است. در دعاى چهل و چهارم صحيفه‌ى سجاديه - كه دعاى ورود در ماه رمضان است و امام سجاد آن را ميخواندند - حضرت چيزهائى را از خداى متعال براى ماه رمضان درخواست ميكنند؛ از جمله‌ى چيزهائى كه درخواست ميكنند، اين است: «و ان نسالم من عادانا»؛ پروردگارا! از تو ميخواهيم كه با همه‌ى دشمنانِ خودمان صلح كنيم، سلم و مدارا پيشه كنيم. بعد بلافاصله ميفرمايند: «حاشى من عودى فيك و لك فأنه العدوّ الّذى لانواليه و الحرب الّذى لانصافيه»؛ مگر آن دشمنى كه من به خاطر تو با او دشمنى كردم، در راه تو با او دشمنى كردم. اين دشمنى است كه ما هرگز با او دم از آشتى نخواهيم زد و دل ما با او صاف نخواهد شد.
 امام اينجورى بود؛ دشمنىِ شخصى با كسى نداشت. اگر كدورتهاى شخصى‌اى هم بود، امام زير پا ميگذاشت؛ اما دشمنى به خاطر مكتب، براى امام بسيار جدى بود. همان امامى كه از اول شروع نهضت در سال 1341 روى توده‌ى مردم، انواع و اقسام افكار گوناگون در ميان مردم، اينجور آغوش باز كرده بود، مردم را از اهل هر قومى، از اهل هر گروه و مذهبى، با آغوش باز ميپذيرفت، همين امام در اول انقلاب يك مجموعه‌هائى را از خود طرد كرد. كمونيستها را صريح طرد كرد. آن روز براى خيلى از ماها كه در اول انقلاب دست‌اندركار مبارزه بوديم، اين كار امام عجيب بود. در همان اوائل انقلاب، امام صريح در مقابل كمونيستها موضعگيرى كرد و اينها را از خودش جدا كرد. در مقابل ليبرال‌مسلكها و دلباختگان به نظامهاى غربى و فرهنگ غربى، امام قاطعيت نشان داد؛ اينها را از خود دور كرد، از خود جدا كرد؛ هيچ رودربايستى و ملاحظه‌اى نكرد. مرتجعين را - كسانى كه حاضر نبودند حقائق الهى و روح قرآنى احكام اسلامى را قبول كنند و تحول عظيم را بپذيرند - از خودش طرد كرد. امام بارها مرتجعين را با تعبيرات سخت و تلخ محكوم كرد، از خود دور كرد. در تبرّى از افرادى كه در دائره‌ى فكرى و مبانى اسلامى او قرار نميگرفتند، امام تأمل نكرد؛ در حالى كه با آنها هم دشمنى شخصى نداشت.